×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

به یاد دوست

روزی پریدن آغاز کردم

در راه همسفری همراهم شد

گفتیم و شنیدیم

گله کردیم و اندیشیدیم

در طوفان حوادث

در افتاب زمانه

بر فراز موج بلند

در زیر سایه عقابی بزرگ

بر سر سرو نشستیم

و به انتها چشم دوختیم

همه روشنی بود و نشاط

امید بود و ترس از نرسیدن

دلخوش بودم به همراهی اش

به نرمی و استحکام کلامش

چون سایه ای در کنارم

بود و نبود

اما روزی بی خداحافظی

رفتن را اجبار دید

و ماندن را مرداب

شوقش نبودن بود و رفتن

و رفت و همرهی را تابش نبود 

وچشم دلم بدرقه اش کرد باسکوتی عمیق

او سکوت بود خود سکوت

در قلبش دنیایی از فریاد

در سینه مهری بی کران

رفت اما رد پایش بر دل ماند

ردی که هرگز پاک نشود

اینک بر شاخه نشسته ام

چند خطی مینویسم

چشم بر افقها دوخته و در انتظار

شاید روزی راهش به این سو افتاد

و یادی و سلامی با این همسفر

دوشنبه 18 آبان 1394 - 1:34:50 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


جهل


کتاب نایاب تاریخ طبری


تاریخ طبری


به یاد دوست


دماوند بام ایران (تصویر


مرگ باورها


کج راهه


پرستو


راه بهشت


آهی از بی دردی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

123568 بازدید

179 بازدید امروز

471 بازدید دیروز

2065 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements