مرگ باورها
زمانه غریبی است
حتی عجیب
دیگر نمیدانی
چه را باور کنی
و چه را باور نکنی
.................
درهم میریزی از در هم ریختن
ملاکها و ارزشها یت
هیچ چیزسر جایش نیست
بیسوادان مصدر کارند
..................
و تحصیلکرده ها بیکار
افکار به زنجیر و
اشرار در جایگاه
قانون هم ارزشی ندارد
آنچه حکم است بی قانونیست
...............
قانون پول . زیر میزی.. پارتی
مظلوم به حق نمیرسد
و ظالم همیشه خشنود
بی پولی زهر مرگ است
و ثروت ناجی مرده
....................
راستی عدالت چه رنگی است؟؟
انسانیت چه بویی دارد؟
تا بحال انسان دیده ای؟
در باطلاقی بد بو .. آیا گل سرخ میروید؟
..............
مرز عدل و ظلم کجاست
زیرا گفته اند
ظلم بالسویه عدل است
چه کسی مرزهای فکریمان را بهم ریخته؟
دیگر بد را از خوب نمیفهمیم
..................
اگر میدانیم . چرا گاهی بدترین ها خوب است؟
ثواب است ... مصلحت است
گم شده ام در خود . روزی بد . بد بود و خوب . خوب
حریمها روشن بودند و مرزها مشخص
...........
هر که میدانست راهش چیست
امروز دیگر خطی روشن نیست
هر چه هست تجاوز است به خطوط دیگر
..........
راهم را گم کرده ام و یاوری نیست
باورم را باور ندارم و مرزی نیست
انسانم آرزوست و انسانی نیست
دوشنبه 25 شهریور 1392 - 10:51:47 PM